کد مطلب:29807 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:93

پادشاهی بنی مروان












5883. امام علی علیه السلام - در توصیف مروان بن حَكم -:پادشاهی برای او به مقداری خواهد بود كه سگ، بینی اش را می لیسد. او پدر چهار فرمانروا خواهد بود و مردم از وی و فرزندانش روزهای خونینی را خواهند دید.[1].

5884. امام علی علیه السلام - در روز جمل به هنگام بیعت كردن مروان بن حكم با امام علیه السلام -:ابن حكم! آیا می ترسی كه سرت در این مكان از تنت جدا گردد؟ هرگز! خداوند، چنین نخواهد كرد تا آن كه از صُلب تو، طاغوت هایی بیرون آیند كه زمام این مردم را به دست بگیرند.[2].

5885. امام علی علیه السلام - درباره مروان بن حكم -:پس از آن كه موهای سرش سفید گردد، پرچم گم راهی را به دوش خواهد كشید و به اندازه ای كه سگ، بینی اش را می لیسد، حكومتی خواهد داشت.[3].

5886. تاریخ دمشق - از ابو سلیمان -:روزی، علی علیه السلام دست بر شانه كسی، در محلّه های مدینه قدم می زد كه مروان بن حكم در لباس زیبایی سر رسید، جوانی رنگ و رو دار و شاداب.

[ مروان، ] خطاب به علی علیه السلام گفت:آیا فلان كار و فلان كار، انجام گرفته است، ای ابو الحسن؟ و علی علیه السلام هم به او خبر می داد.

وقتی پرسش های او تمام شد، از نزد علی علیه السلام رفت. علی علیه السلام به پشت وی نگاه كرد و سپس گفت:«وای بر مردمِ تو از دست تو و فرزندانت، هنگامی كه دو بازوی قدرتت توان گیرد!».[4].

5887. امام علی علیه السلام:گویی گم راهی را می بینم كه در شام، بانگ برمی دارد و بیرق های خود را در اطراف كوفه برمی افرازد. پس، هنگامی كه دهان بگشاید و سركشی كند و قدرتش محكم گردد و جای پایش در زمینْ ثابت شود، فتنه، مردم زمان را به دندان می درد، آتش جنگْ شعله ور می گردد، چهره دُژَمِ روزها نمایان می شود و زخم های شب ها آشكار گردد.

هر گاه كِشته هایش سبز شود و به ثمر بنشیند و چون شتر مست بخروشد و همانند برق بدرخشد، از هر سو پرچم های به هم پیوسته فتنه بر هم گره خورند و چون شب تاریك و دریای متلاطمْ روی آورند، چه توفان هایی كه كوفه را در هم بكوبد و چه تندبادهایی كه بر آن بوزد!

چندی نكشد كه دو سپاه در هم آمیزند؛ ایستاده ها درو شوند و درو شده ها پایمال و نابود گردند[5]. [6].









    1. نهج البلاغة:خطبه 73، ربیع الأبرار:242/4، تذكرة الخواصّ:78.
    2. إرشاد القلوب:277، مشارق أنوار الیقین:76. نیز، ر. ك:الخرائج و الجرائح:35/197/1.
    3. الطبقات الكبری:43/5، تاریخ دمشق:263/57.
    4. تاریخ دمشق:265/57، كنز العمّال:31744/361/11.
    5. ابن ابی الحدید گفته: این، كنایه از عبد الملك بن مروان (خلیفه اموی) است، چون این اوصاف و نشانه ها در او از دیگران بیشتر است؛ چرا كه او در شام قیام كرد و مردم را به حكومت خود خواند و... در كوفه، بیرق خود را افراشت:یك بار هنگامی كه خود به عراق آمد و مُصعب را كشت و بار دیگر، هنگامی كه دیگران (چون برادرش بشر بن مروان و... ) را بر كوفه گمارد تا آن كه روزگار حجّاج (زمامدار بصره و كوفه) شد، زمانی كه خیره سری عبد الملك، شدّت گرفت و سركوبگری اش فزونی یافت و روزگار، بسیار سخت گشت و فتنه خوارج و عبد الرحمان بن اشعث، بالا گرفت.

      هنگامی كه حاكمیت عبد الملكْ استوار گشت...، وی هلاك شد و بیرق های فتنه، پس او برافراشته گشتند، نظیر جنگ فرزندان عبد الملك با بنی مُهلَّب و جنگشان با زید بن علی علیه السلام و فتنه هایی كه در كوفه در روزگار یوسف بن عمر و خالد قسری و عمر بن هُبیره، و دیگران به وجود آمد و ستم و غارت اموال و كشتاری كه دامنگیر گشت.

      گفته شده كه منظور امام علیه السلام، معاویه است و فتنه هایی كه در روزگار او به وجود آمد و فتنه هایی كه پس از او به دست یزید و عبید اللَّه بن زیاد و جریان شهادت امام حسین علیه السلام ایجاد گشت. نظریّه اوّل، درست تر است؛ چون معاویه در روزگار امیر مؤمنان در شام به خیره سری پرداخت و مردم را به خود فرا خواند، در حالی كه كلام امام علیه السلام بر انسانی دلالت می كند بعد از وی دست به خیره سری زده است و به همین خاطر می فرماید: «گویی به گم راهی می نگرم كه در شام قیام كرده است». (شرح نهج البلاغة:99/7).

    6. نهج البلاغة:خطبه 101.